مبانی علم جغرافیا

ساخت وبلاگ

انسان درعلم جغرافیا بسیار کنجکاو است و دائماً کوشش می کند که به آگاهی های خود نسبت به افق های دور دست بیفزاید و تفاوت های مکانی آنها را با محیط مسکونی خویش در یابد وبا تشابهات و یا تضادهای آنها آشنا گردد(پرستن جیمز)آمریکایی از آین تعریف چنین بر می آید مفهوم اصلی علم جغرافیا ازدوعنوان بسیار مهم تشکیل شده است.

1 – واحد های مکانی با همه خصیصه ها

2 – ناهماهنگی های موجود در بین مکانها

جورج کیش،استاد جغرافیا در دانشگاه میشیگان آمریکایی درباره مفهوم جغرافیا چنین اظهار نظرمی کند: عمر جغرافیا با عمر انسان ساکن سیاره ی زمین برابر است وقتی که انسان در زمین ظاهر شد و برای راهیابی به بخش های مجاور از رودخانه ها عبور کرده یا قطعه ای را برای زیست و            بهره مندی از گیاهان طبیعی انتخاب نمود و بخشی را جهت کشت از بخش های دیگر مجزا ساخت علم جغرافیا نیز موجودیت یافت.

در دانش جغرافیا ما همواره با دو دوسته از پدیده ها سروکار داریم.

دسته اول: پدیده های طبیعی

دسته دوم: پدیده های که در نتیجه ی روابط متقابل انسان وطبیعت بوجود می آیند.

می توان گفت که در علم جغرافیا این پدیده ها قابل تفتیک و جدا سازی از همدیگر نیستند یعنی عمل انسان و میدان فعالیت او از تولد تا مرگ درمحیط طبیعی اتفاق می افتد. از طرفی از طلوع تمدن انسان هواره سعی داشته که چهره های طبیعت را دگرگون سازد و آن را به دلخواه خود شکل ببخشد در همان حال طبیعت نیز در همه فعالیت های او نقش موثری را به خوداختصاص می دهد.

جورج کارتر(جغرافیدان آمریکایی) در شناخت مفهوم جغرافیا عقیده ای بدین سان ارائه می کند:انسان در یک سیاره فیزیکی زندگی می کندکه در نقاط مختلف آن عوامل محیط طبیعی از نظر آب وهوا،انواع خاک و چهره ی زمین یکسان و یکنواخت نیست در این قلمروها متضاد اشکال گوناگونی از مفاهیم زندگی ظاهر می گردد. انسان چهرهی سیاره زمین را با ایجاد راهها،مزارع،سدهاو شهرها تغییر می دهد و جغرافیدان نوع پراکندگی زندگی انسان را مطالعه می کند و به ماهیت روابط بین عوامل مختلف طبیعی و اشکال گوناگون حیات آگاهی می یابد. انسان وابسته به طبیعت است آنرا تغییر می دهد و خود بخشی از آن است ولی در همان حال بوسیله عوامل فرهنگی اش جدا از آن محسوب می شود.

علم جغرافیا را به بیان دیگری می توان تعبیر کرد.

جغرافیا به همه پدیدهایی که با هم، در داخل یک مکان و تحت شرایط و اصول معینی شکل می گیرند نظم و اعتبار می بخشد و روابط منطقی بین این پدیده ها را تبیین می کند.به بیان دیگر ترکیب عوامل بی روح و همساز طبیعی با پایگاه فرهنگ انسانی ،جنبش و خلاقیت جغرافیایی بوجود می آورد. نگرش جدید و منطقی و بیان آنچه که مکانی را از مکان دیگر متمایز و مشخص می گرداند،تخصص ویژه ای لازم دارد. سابقه این کاریعنی تخصص در مشاهده و مهارت در تفسیر وبیان که خود یک سنت قدیمی در علم جغرافیا است به عصر یونان باستان می رسد. در این دوره توجه و تاکید بیشتر جغرافیدانان به تعیین مساحت،جهت و موقع جغرافیایی نقش برجسته ای در مطالعات جغرافیایی داشته؛و دوره تالس را بخاطر می آورد دوره تالس (دوره ای که مفاهیم دانش ریاضی وارد علم جغرافیا می گردد) دوران بعدی درتکامل اصول و مفاهیم جغرافیا عصری است که در آن مفهوم (برو مشاهده کن) ارزش علمی می یابد که با تکامل تدریجی به دوره علم و تجربه در جغرافیا ختم می گردد.برای مثال سوالاتی از این قبیل را مطرح می سازد:

1 – آب وهوا وخاک مساعد برای کشاورزی کدام است؟

2 – در دادوستد و امور تجاری، گروههای مردم را چگونه باید شناخت؟

در هنگام شکوفایی تمدن اسلام ،علم جغرافیا همگام با سایر علوم زمینه های مناسبی یافت و جامعه اسلامی از دانش جغرافیا ،مفاهیم و اطلاعات تازه ای طلب نمود و مطالعات جغرافیایی علاوه بر جنبه های مادی آن با نیازهای دینی جامعه نیز ترکیب شد. برای مثال:                                                                جغرافیای زیارتی(شناخت آب وهوا – شناخت راهها)

تقسیمات جغرافیایی :

به طوری که گفته شد دو قطب علم جغرافیا از عوامل محیط طبیعی و فرهنگ جامعه انسانی تشکیل شده است. درجغرافیا که موضوع اصلی آن شناخت تضادها و ناهماهنگی ها درکره زمین است،مفهوم انسان در قالب و نقش یک عامل محوری ظاهر می شود تا با فرهنگ خویش تضادها را مشخصات ویژه ای ببخشد، مثل این است که یک سیاره بدون انسان فاقد همه منابع طبیعی است و مرده و بی جان به نظر می رسد. وسعت گیری نقش انسان در علم جغرافیا به خاطر امتیازی است که این علم به انسان بخشیده است. انسان منابع طبیعی سیاره زمین را مورد بهره برداری قرار می دهد تا در برابرسیاره ی فیزیکی یک سیاره ی فرهنگی خلق کند.

با توجه به عوامل محیط طبیعی و ویژگی های جامعه انسانی علم جغرافیا را می توان به دو بخش اصلی تقسیم کرد:

الف:جغرافیای طبیعی                             ب: جغرافیای انسانی

جغرافیای طبیعی :

استیپ جغرافیدان معروف انگلیسی جغرافیا طبیعی را بدین سان تعریف می کند:مطالعه جغرافیایی از چهره های طبیعی سیاره زمین. این رشته از جغرافیا به تجزیه وتحلیل سنجش پراکندگی اشکال زمین،آب وهوا،آبها و خاکها،گیاهان،حیوانات،معادن و سایرپدیده های طبیعی می پردازد(تعریف جغرافیای طبیعی).

شاخه های اصلی جغرافیا طبیعی را می توان به شرح زیر مورد مطالعه قرار داد:

1 – ژئومورفولوژی :

از اشکال زمین پیدایش و تکوین وپراکندگی آنها بحث می کنند. ژئومورفولوژی بوسیله ویلیام دویس(1934-1850.م)جغرافیدان آمریکایی شکل گرفت وبا تحقیقات ارزشمند جغرافیدانانی نظیر (والتر پنگ،کینگ، لئو،چرلی)که به قوانین واصول علمی خود رسید.

2 – کلیماتولوژی :

به طبقه بندی و پراکندگی انواع  آب وهوا و نقش آن در عوامل محیط طبیعی بویژه در مقیاس جهانی توجه دارد.

3 – جغرافیا خاک :

بررسی عوامل و مراحل تشکیل خاک و عوامل آلی و غیرآلی در آن. نقش آب وهوا در نوع خاک،بهره برداری از خاک،طبقه بندی و پراکندگی انواع خاکها در قلمرو این رشته مورد مطالعه قرار می گیرد.

جغرافیای خاک وابستگی خاصی به جغرافیای طبیعی و جغرافیای کشاورزی و روستایی دارد. و تا این اواخربه علت کمبود متخصص و محدود بودن بخش مربوط به آن در کتابهای دانشگاهی تقریباً فراموش شده بود. امروزه اغلب جغرافیدانان در شروع کارتحصیلات دانشگاهی انتخاب چند واحد درسی را از جغرافیای خاک به دانشجویان رشته جغرافیا توصیه می کنند.

4 – اقیانوس شناسی :

که امروزه از مسائل علمی ناشناخته انسان بررسی علمی پدیده هایی است که اختصاص به اقیانوس های سیاره زمین دارد و از دونقطه مورد نظر مورد مطالعه قرار می گیرد.

الف- مطالعه فیزیکی :

در این قسمت از شکل و ساختمان اقیانوس ها، ناهمواریهای کف و بستر آنها همچنین از جریانات و حرکات آب دریاهاف درجه حرارت و میزان شوری آب آنها سخن به میان می آورد.

ب- مطالعه بیولوژیکی :

در این بخش حیات در اقیانوسها مورد بررسی قرار می گیرد و زندگی حیوانی و گیاهی با توجه به محیط اقیانوسها به طور کامل مطالعه می گردد.

5 – بیوژئوگرافی :

مطالعه جغرافیایی است که از پراکندگی گیاهی وحیوانی در خشکی های سیاره زمین که به دوبخش جغرافیای گیاهی و جغرافیای انسانی تقسیم می شود. در سالهای اخیر در نتیجه وسعت گیری نقش بیوژئوگرافی در علم جغرافیا اصول ومفاهیم آن در موازین علمی و کاملاً تازه قرار گرفته و حدود قلمرو آن به میزان قابل ملاحظه ای گسترش یافته است. نقش یابی بیوژئوگرافی به عنوان یکی از شاخه های مهم جغرافیا بیش از همه مدیون کرول(آلمانی) کوچر(آمریکایی) هنری گوسن(فرانسه)می باشد.

بیوژئوگرافی غالباً مفاهیم جغرافیای گیاهی و حیوانی را به همراه دارد ولی در عمل پراکندگی گیاهان بیش از پراکندگی حیوانات توجه می کند. تاکید وتوجه خاص به جغرافیای گیاهی در دانش بیوژئوگرافی ناشی از عوامل زیر است.

1 – جالب ترین و چشم گیرترین چهره سیاره زمین بعد از ناهمواریها پوشش گیاهی آن است.

2 – حیوانات برای زیست خود به گیاهان وابسته اند.

3 – حیوانات برخلاف نباتات وابستگی زیادی به عوامل و شرایط محیط طبیعی نشان نمی دهند.

4 – جغرافیدانان می توانند با مطالعه پوشش گیاهی به روابط و عوامل محیط طبیعی آگاهی یابد ونواحی جغرافیایی را با همه ویژگیهای آن بشناسد.

در اغلب نواحی جغرافیایی عمل انسان بوسیله سوزاندن، قطع کردن،تخریب جنگلها و یا چرانیدن دامنه می توانند تغیراتی در حدود و مرزهای پوشش گیاهی بوجود آورد. از این رو عده ای از جغرافیدانان با توجه به نقش انسان در دگرگونی چهره های گیاهی سیاره زمین و همچنین در اختیار گرفتن انواع حیوانات، بیوژئوگرافی را جزو جغرافیا انسانی مطالعه می کنند.

جغرافیای انسانی :

استیپ جغرافیا انسانی را چنین تعریف می کند:

مطالعه جغرافیایی از چهره های و پدیده ای سطحی سیاره زمین که مستقیماً با انسان و فعالیت های او در رابطه است.

هربرت کریل جغرافیدان آمریکایی معتقد است جغرافیایی انسانی به تجزیه وتحلیل پراکندگی انسان و فعالیت های اجتماعی ، فرهنگی،اقتصادی و سیاسی او می پردازد. با توجه به دو تعریف فوق می توان خطوط اصلی جغرافیای انسانی را چنین تعریف کرد.

الف- در جغرافیای انسانی عواملی مورد مطالعه قرار می گیرد که انسان بوسیله آنها قادر است به بخشهایی از سطح سیاره زمین شکل دهد.

ب – در جغرافیای انسانی به بخشهایی از سطح سیاره مین که بوسیله انسان شکل پذیرفته است مورد برسی قرار می گیرد.

بعضی از جغرافیدانان به جای جغرافیای انسانی جغرافیای اجتماعی به کار می برند(سوسیال جغرافیا) و به نظر عده ای نمی توان جغرافیای اجتماعی را معادل جغرافیای انسانی دانست زیرا جغرافیای اجتماعی آن قسمت از جغرافیای انسانی است که از جمعیت سکونتگاههای شهری و روستایی و فعالیت های اجتماعی که جدا از فعالیتهای اقتصادی و سیاسی است بحث می کند.

تقسیمات اصلی جغرافیا انسانی به شرح زیر مورد مطالعه قرار می گیرد.

1 – جغرافیای اقتصادی :

جغرافیای اقتصادی یعنی مطالعه پراکندگی فعالیت های انسانی در حوضه های تولید و مصرف کالا و خدمات جغرافیای اقتصادی بیش از همه با تراکم جمعیت و عوامل جغرافیای طبیعی گره خوردگی دارد.

2 – جغرافیای سیاسی:

جغرافیا سیاسی از واحدهای سیاسی سیاره زمین و نقش و فعالیت های سیاسی در مسائل جغرافیای انسانی و اقتصادی بحث می کنند. بخشی از این علم به شناخت اثرات عوامل طبیعی و فرهنگی در ظهور فعالیت های واحدهای پرقدرت سیاسی اختصاص دارد.

با توجه به اثرات ناگوار ژئوپلیتیک و استفاده نابغ و قانع از آن در بحرانها و کشمکشهای سیاسی و جنگی بعضی از جغرافیدانان لازم آمد که علم جغرافیا را جهت به زیستی گروههای بشری به خدمت گیرند از این رو در سال  (1947 .م) عنوان ژئوپاسفیک بوسیله پرفسور گریفت تیلر ارائه شده که هدف از آن مطالعه جغرافیا برای دریافت صلح وصفا و آزادی و انسان دوستی است.

3 - جغرافیای فرهنگی:

از پراکندگی جمعیت و فرهنگ آنها و همچنین از اصول و عوامل وابسته به آنها بحث می کند.            جغرافیای سکونت از تکوین، وسعت، شکل، نقش، ونوع پراکندگی ساختمانها و بناهای شهری و روستایی که جمعیت سکونت انسان بهره گیریهای اقتصادی او ساخته شده است بحث می کند.و به بیان دیگر جغرافیا سکونت تجزیه و تحلیل پراکندگی ساختمانهایی است که انسان بوسیله آنها خود را به زمین معین وابسته می داند.

* نقش و شکل مساکن همواره از ویژگیهای فرهنگی ،اقتصادی و محیطی جامعه متاثر می گردد.

جغرافیای سکونت رابطه نزدیکی به جغرافیای جمعیت دارد زیرا پراکندگی جمعیت و نتایج ناشی از آن بشدت در وسعت فضا و استقرار واحد های سکونتی موثر می افتد. ازاین رو از یک مسکن ساده روستایی در یک دهکده تا شهر های اقماری در یک جامعه شهری غول آسا زیر نفوذ عامل جمعیت قرار می گیرد. اصولا هر واحد سکونتی یا گروهی نو واحد های مسکونی اندک سی او تعداد انسانها،نوع وضعیت،میزان رشد اقتصادی در سبک معماری و بطور کلی نمایشگر مطمئنی نو فرهنگ انسانها در زمان معین،با توجه به محیط طبیعی آنها است.                                                                 4 - جغرافیای شهری :

از پراکندگی جغرافیای شهرها و علت وجودی آنها هم چنین از مورفولوژی وسعت نقش بهره برداری از زمینهای داخل شهرها بررسی نقش یابی مناطق شهری و توسعه شهر و نتایج آن تاثیر شهر در نواحی اطراف و منطقه نفوذ خود و بالاخره از مسائل و مشکلات شهری در زمان حال و آینده بحث می کند.

5 - جغرافیای تاریخی :

بخشی از علم جغرافیا به جغرافیای تاریخی اختصاص دارد ولی در مورد تعیین حدود و قلمرو آن هیچ گونه توافقی بین جغرافیدانان صورت نگرفته هر یک از آنها در مطالعات خویش از یک یا چند تعبیر زیر تبعید می کنند.

1 – جغرافیای تاریخی تاثیر محیط های جغرافیایی در پدیده های تاریخی مورد بررسی واقع می گرد.

 2 – در جغرافیای تاریخی ساختمان و اسکلت محیط های جغرافیایی در دوره های تاریخی تجدید بنا می گردند.

3 – در جغرافیای تاریخی با توجه به پدیدها و اتفاقات دوره های گذشته به پیش بینی و آینده نگری می پردازند.

4 – تکامل کشورها و نقش یابی آنها در دوره های تاریخی مورد توجه قرار می گیرد.                     5 - در این بخش از جغرافیا تاریخ اکتشافات جغرافیایی مطالعه می شود.

*جغرافیدان سعی دارد در مطالعه شاخه های مختلف جغرافیا از اصول و روشهای معینی تبعیت نمایند و آگاهی های خویش را در زمینه ی پدیده های جغرافیایی در مازین زیر قرار دهد:

الف: موقع پدیده ها

ب: پراکندگی فضایی آنها در سطح سیاره زمین

ج: مطالعه تاثیر متقابل پدیده ها در داخل ناحیه و بخش معین.

د:علت وجودی پدیده ها جابجایی وحرکت آنها ،بررسی روابط وابستگی ها بین پدید های داخلی و عوامل خارجی.

جغرافیدان با مطالعه  عوامل بالا به این نتیجه می رسد که هر پدیده جغرافیایی نمونه ای از پدیده های کلی است و نمایشگر اصلیت و کلیت یک یا چند قانون جغرافیایی است که همه پدیده ها از ان تبعییت می کنند.

جغرافیدان برای شناخت قوانین و اصول جغرافیایی و یا بوجود آوردن اصول تازه کوشش می کند که به حقایق زیر دست یابد:                                                                                                           1 – پدیده های جغرافیایی چگونه بوجود می آیند و تحت تاثیر چه چه نظام و قائده ای شکل می گیرند ونقش می یابند .

2 – چگونه می توان این پدیده ها را تحت نظام کلی در آورد و آنها را طبقه بندی کرد.                                    مفاهیم جغرافیایی:

کار اصلی جغرافیدان توجه به تاثیرات متقابل انسان وطبیعت،یا عمل و عکس العمل. بدین طریق که که هر جزء ترکیب دهنده از حیات انسان و هر پدیده طبیعی و انسانی و هر کیفیت ناحیه ای و عوامل بوم و بومی در داخل یک یا چند شاخه از علم جغرافیا قرار می گیرند و یک نظم ویژه در همه پدیده های که در داخل یک سرزمین یا یک مکان جغرافیایی به ظهور می رسند بوجود می آید. در حقیقیت فکر جغرافیایی توانایی شناخت علل این نظم و وابستگی چهره های طبیعی و انسانی به یکدیگر و دریافت نتایج حاصل از آن است برای درک بهتر و بیشتر مسائل جغرافیایی ناگریزیم ابتدا مفاهیم خاص جغرافیایی را که از ویژگیهای این علم محسوب می شوند بشناسیم؛  وازآنها در شناخت مکانهای جغرافیایی نیرو بگیریم .

مفهوم پسایند در علم جغرافیا :

موقع ریاضی به همراه موقع طبیعی نوع ویژه ای از آب و هوا بوجود می آورد. منطبق با نوع آب و هوای هر ناحیه، پوشش گیاهی مخصوصی ظاهر می گردد.وابستگی نوع آب و هوا وپوشش گیاهی زندگی حیوانی ویژه ای بدست می دهد. و از مشارکت و مداومت سه عامل: آب و هوا،پوشش گیاهی و زندگی حیوانی؛ جغرافیای انسانی ویژه ای خلق می شود و این جغرافیای انسانی به نوبه خود جغرافیایی تجاری ویژه ای فراهم می کند.از این همه باز آفرینی نتیجه می گیریم که هر نوع آب و هوا جغرافیای انسانی ویژه ای منطبق با آن بوجود می آورد .

به کلامی دیگر خصیصه های کلام انسانی و تعادل های جغرافیایی بیش از همه به عوامل و شرایط آب و هوا وابسته است از این رو لازم است که ضوابط و معیار های جغرافیای انسانی در سطوح وسیعتر و گسترده تر بر مبنای آب وهوا تعیین گردد و تحت نظام قائده منظمی در آید.

مفهوم ناحیه ای یا واحد های جغرافیایی :

چنانچه زمان تاریخ را می آفریند مکان نیز علم جغرافیا را خلق می کند یعنی ارزش تاریخ به زمان و اساس جغرافیا به مکان وابسته است. در مطالعات جغرافیایی واحد های مکانی با معیار ها ومقیاس های مختلفی انتخاب و مورد بررسی واقع می شوند. در تاریخ علم جغرافیا به هنگام تقسیمات مکانی به دوره هایی برخورد می کنیکم که عوامل طبیعی مانند: حوزه رودها، انواع خاکها ،اشکال زمین ،انواع اب وهوا و نواحی گیاهی در شناخت مفاهیم ناحیه به جغرافیدان کمک می کند ،بدین سان که چون اغلب جغرافیدانان قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم تخصص چشم گیری در فیزیوگرافی داشتد از این که سعی داشته که در تعیین علوم و مرزهای ناحیه ای از عوامل طبیعی بیش از فعالیت های انسانی کمک بگیرند و برای این کار یکی از عوامل طبیعی را به عنوان عنصر اصلی ناحیه انتخاب و همه تقسیم بندیهای ناحیه را بر پایه آن قرار می دادند. در حالیکه امروزه مسائل مختلف جغرافیای انسانی در اغلب جوامع نمی توانند کاملا منطبق با یکی از تقسیمات عوامل محیط طبیعی باشد. در بررسی های ناحیه ای مطالعه وشناخت عوامل زیر که از مهمترین آثار و عوامل جغرافیایی در سطوح ناحیه ای به شمار می روند لازم و ضروری است .

الف – عوامل طبیعی :

ب- جمعیت و ویژگیهای آن (تعداد ،نوع پراکندگی ،ساختمان جمعیت و ترکیب آن ، نژاد)

ج – اکولوژی ناحیه ای

د – چهره های فرهنگی

تشابه و یکنواختی که بر اثر ارتباط و وابستگی عوامل طبیعی و پایگاه های فرهنگی به فضای محدود و معینی وحدت و تجانس خاص می بخشد چه نتایجی می توان در گذشته ،حال و آینده جوامع انسانی ناحیه مورد مطالعه داشته باشد شناخت این نتایج از وظایف اصلی جغرافیدانان است .آگاهی از عوامل مهم ناحیه ای بدون توجه به وسعت ناحیه ای آنها امکانپذیر نخواهد بود.در این زمینه معمولا چهار مقیاس (بسیار وسیع ) وسیع،متوسط و کوچک انتخاب می شوند.برای مثال ناحیه جنگلهای شمال کانادا بسیار وسیع است زیرا بیش از یک میلون کیلومتر مساحت دارد. ناحیه ذرت خیز آمریکا وسیع است ناحیه گندم زمستان آمریکا از نظر وسعت در مقیاس متوسط است. پست زمینهای جنوب کالیفرنیا مساحت محدودی دارد بطور کلی مطالعات ناحیه ای به مسابح معاینه قلب مسائل جغرافیایی است تا آنجا که جان بروک جغرافیدان آمریکایی مفهوم ناحیه را یکی از مهمترین مفاهیم جغرافیایی می داند به همین علت است که طرز تفکر ناحیه همه مسائل جغرافیای انسانی را تحت شعاع خود قرار داده و آنها را در شکل و قالب های معین قرار می دهد بعضی جغرافیدانان در مطالعات خود به هنگام انتخاب واحد های جغرافیایی ،واحد های طبیعی را مقدم می دانند مثلا فلات تبت و دشتهای ساحلی اطلس شمالی را نمونه هایی از واحد های طبیعی به شمار می آورند .

مفهوم واحد های سیاسی :

تقسیمات عمومی مکانها واحد های سیاسی را بوجود می آورند که مشخصات ملی کشورها و یا ایالت ها رادر خود متمرکزمی سازد. مثل کشور های ایران،ایالت متحده،مکزیک. در داخل مرزهای ایالتی غالبا انتخابی است که از این رو نمی توان انها را به عنوان یک واحد مستقل جغرافیایی بکار برد.

مفهوم مرکز جاذبه جغرافیایی :

در هر ناحیه کشور، قاره،و حتی سیاره زمین کانون های جذب جغرافیایی مشاهده می گردد که تحت شرایط و با توجه به عوامل مختلف طبیعی ،فرهنگی موجودیت یافته اند بدین سان که گاهی هم سازی و همراهی عوامل محیط طبیعی  با فرهنگ انسانی و پدیده های تاریخی به یک مکان جغرافیایی آنچنان ارزش و اعتبار می بخشد که آن را در مقایسه با سایر مکانها به عنوان مرکز جاذبه جغرافیایی معرفی می کنند. مثلا خانه خدا درعربستان، مشهد ،شیراز،تبریز و شمال و ......

http://geography3.persianblog.ir

 

گروه جغرافیای شهرستان نقده...
ما را در سایت گروه جغرافیای شهرستان نقده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : igeo-nagadehe بازدید : 207 تاريخ : سه شنبه 2 خرداد 1396 ساعت: 13:28