روشهای تحقیق.
پژوهشگران علمی، امروزه روشهایی را انتخاب نمودهاند که با مسئله مورد نظر مناسبت داشته باشند. تاکنون سه روش شناختهاند:
1- روش تجربی، اغلب دانشمندان علوم طبیعی مانند شیمیدانان، فیزیکدانان مورد استفاده قرار میدهند. چون دانشمندان علوم طبیعی با کنترل شدید متغیرهای به کار گرفته شده در آزمایش، قادر به توصیف، تجزیه و تحلیل و پیشبینی دقیق هستند و نتیجه کارهایشان به عنوان خلاصهای از علم مورد استفاده واقع می شود. مثلاً تجربه یک گیاه شناس به دانستن مقدار نور، رطوبت و دما برای حداکثر رشد گیاهان باشد، استفاده میشود. محقق ممکن است گیاه را در ظرفهای جداگانه قرار دهد و با بررسی جداگانه هر یک از ظروف و ثبت دقیق تأثیرات متغیرها بر رشد گیاهان در هر ظرف میتوان نتیجه حاصل از هر یک از عوامل و مقدار تأثیرات آن بر رشد گیاه تعمیم داد.
2- روش توصیفی، در زمینههایی از تحقیق که کنترل متغیرها ممکن یا عملی نیست مورد استفاده قرار می گیرد. مشاهده رویدادها و ارزیابی فرایندهای مشاهده شده با این روش میباشد امکان شناخت و ایجاد روابط ثابت معیارها فراهم میگردد. در جایی که روابط کشف می شوند، پیش بینی هم ممکن میشود. متغیر وابسته"Y" کاملاً با متغیر مستقل"X" متفاوت است. مثلاً در جغرافیای طبیعی مسئله تعیین میزان درجه حرارت که به نسبت افزایش ارتفاع کاهش یابد از طریق این روش امکان پذیر میباشد.
3- روش تاریخی، در این روش محقق در آن متغیرها را نه کنترل و نه ارزیابی میکند در این جا هدف اصلی ثبت دقیق مشاهدات است در این روش به طور اهم متکی بر کشف ارزیابی منابع و تجزیه و تحلیل یافتهها در تعیین راه حلها و یا نتایج مسئله تحقیق است. مثلاً کشف رابطه بین مرگ و میر و انگیزه رویدادهای اجتماعی .
میدان علم جغرافیا به طور کلی به دسته بخصوصی از پدیدهها محدود نمیشود. در حالی که اغلب علوم دیگر، مطالعات خود را بر یک فرایند، رویداد و یا پدیده متمرکز میکنند. علم جغرافیا با استفاده از ماهیت، کیفیت ذاتی، و روش خاصی که به کار میگیرد، خود را از علوم دیگر متمایز میکند. تمام پدیدههایی که فضا را اشتغال میکنند، قابل تجزیه و تحلیل جغرافیایی هستند. هدف کلیه علوم، توصیف، تحلیل و بالاخره پیش بینی است، و جغرافیا همه اینها را به نحو احسن انجام میدهد. جغرافیا یک علم است زیرا روشهای پژوهشی آن با استفاده از روشهای علمی صورت میگیرد و نتایجی مشابه نتایج دیگر نظامهای علمی به وجود میآورد. جغرافیا علم توانمندی است که بر مفهوم زمان، فضا و ترکیب موضوعی تأکید داشته است. جغرافیا اساساً با موضوعاتی چون مکان، موقع، فاصله، فضا و تعامل بین آنها سروکار دارد. پژوهشهای جغرافیایی به معنای کاربری روش علمی در جهت حل مسائل فضایی، اعم از مطالعهای اجتماعی یا طبیعی است.
مراحل پژوهش در جغرافیا.
پژوهشهای موفق در جغرافیا اساساً شامل تکمیل یک سلسله از وظایف یا گامهای معین است که اجرای منظم وبدون ابهام آنها حائز کمال اهمیت میباشد. وقت و تلاشی که برای هر گام در نظر گرفته میشود بستگی به طبیعت مسئله تحقیق دارد. عموماً گامها به ترتیب ذیل ارائه می شوند.
1- تدوین مسئلهای پژوهشی یا طرح سؤالی که قبلاً پاسخ داده نشده است. که کار تحقیق در چارچوب آن صورت می گیرد. مسئله تحقیق ممکن است شامل یک منطقهای کوچک شهری و یا ناحیه بزرگ باشد.
2- تعیین فرضیهها و یا تدوین یک نظریه پیش فرض و یا مجموعهای از پیش فرضهای که تاکنون اثبات نشده ولی به طور آزمایشی به عنوان زیربنای تحقیق پذیرفته شدهاند.
3- تعیین نوع اطلاعاتی که میبایست در رابطه با موضوع تحقیق جمع آوری شود. واضح بودن مسئله تحقیق و اندازه و وسعت ناحیه مبین اصلی نوع اطلاعاتی است که میبایست تحصیل شود.
4- جمع آوری اطلاعات که شامل کتب و نشریات، به کار گیری روش مطالعهای میدانی و استفاده از ابزار ثبت اطلاعات است.
5- پردازش اطلاعات به دست آمده و تجزیه و تحلیل آنها که نیازمند انتخاب کارتوگرافی مناسب و روش تحلیل آماری مناسب است. در این مرحله اعلام نتایج و رد و تائید فرضیه پیشنهادی معلوم میشود.
همانطور که در قسمت فوق اشاره شد اولین گام در هر طرح پژوهشی انتخاب و شناخت دقیق مسئله است. مسائل معمولاً از احساس مسئولیت و یا نیاز به دانش (آگاهی) بیشتر سرچشمه میگیرند. هرکجا کمبود و یا فقدان معلوماتی در مجموعهای از مسائل جغرافیا احساس میکنند، یک مسئله بالقوه وجود دارد. یک مسئله پژوهشی مناسب، یک موقعیت مرتبط در جغرافیا است که به منظور انجام مطالعات فشرده توصیف، تحدید و بر آن تأکید میشود. مثلاً فقدان اطلاعات در مورد شهرهای دارای جمعیت 100 الی 200 هزار نفر، میتواند به یک مسئله پژوهشی مبدل گردد طرح آن به صورت سؤال زیر است:چه رابطهای بین تحرک جمعیت داخلی شهرهای 100 الی 200 هزار نفری و گسترش شهری موجود است؟ جنبه مهمی که در طرح مسئله تحقیق دخیل است، تعیین دقیق وسعت ناحیه پژوهش و یا ماتریس آن است. هیچ گونه اندازه و یا معیاری از ماتریس که مورد قبول عامه باشد، وجود ندارد، زیرا پژوهش ممکن است در نواحی خیلی کوچک و یا خیلی بزرگ انجام گیرد. اما اندازه ماتریس بستگی زیادی به نوع پدیده مورد مطالعه، تفاصیل و طبقه بندی اطلاعاتی که میبایست جمع آوری شود، دارد. برنامه کار با انتخاب تحقیق آغاز می شود. گرچه این عنوان ممکن است موقتی باشد و هنگام اتمام تحقیق تغییر یابد، ولی مناسبترین عنوان برای کار تحقیقی معمولاً باید در این هنگام انتخاب شود. عنوان باید مختصر باشد ولی نه آن قدر کوتاه که موضوع مطالعه را مبهم و محتوای آن را نامفهوم جلوه دهد. عنوان باید ارتباط گرایشهای جغرافیا را با موضوع تحقیق، ماتریس تحقیق، مدت زمان و منظور از تحقیق بیان نماید. مثلاً بررسی درو کردن غلات و مهاجرت کارگران در کالیفرنیا در سالهای 1960-1940 که شاخصهای زمان، فضا و ترکیب موضوعی مورد توجه قرار گرفته است. ماتریس چارچوبی است که پژوهش در حیطه آن صورت میگیرد و نوع اطلاعات جمع آوری شده را به تفضیل مشخص میکند. معمولاً هرچه ماتریس کوچکتر باشد، اطلاعات دقیقتر و مشخصتر و هرچه بزرگتر باشد، نوع اطلاعات عمومیتر است. روشهای نمونه گیری هم اغلب تابع چنین وضعیتی است. بعد از عنوان تحقیق، مطرح نمودن مسئله می باشد که مسئله باید همیشه دقیق و فشرده بیان شود. ضمناً مسئله یک سؤال بی جواب است.
سؤال روش خوبی برای طرح مسئله است غالباً وقتی کسی به دنبال جواب است، سؤالی را مطرح میکند اگر مسئله به صورت یک جمله یا عبارت طرح شود میتوان آن را به شکل سؤال تغییر داد مثلاً اگر موضوع رابطه بین کشاورزی غلات و زمینهای مسطح باشد، سؤالی به این مضمون مطرح میشود: چه رابطهای بین کشت غلات و ز مینهای کم شیب واقع در آمریکا وجود دارد؟ هر مسئله، یک سؤال بی جواب است، لذا طرح سؤال، یک روش علمی مقبول به حساب میآید. عبارت کامل مسئله باید اصطلاحات استفاده شده را توضیح دهد مثلاً در ارتباط با مسئله فوق بایستی کشت تجاری غلات را تعریف کند و یا وسعت زمینهای کم شیب آمریکا را مشخص کند. مسئله باید به صورتی مطرح شود که امکان تست جواب فرضی وجود داشته باشد تا قبول و یا رد کرد. در آغاز، مسئله با فرضیه پیوند دارد. اگر مسئله به وضوح مطرح شود و حوزه تحقیقی کاملاً مشخص شود، اقدامات بعدی ممکن است صرف وقت باشد. گام بعدی ارائه فرضیه میباشد، صورت مسئله، شناخت خلاء علمی و احساس به دانستن است، و فرضیه یک روش معقول در رسیدن به این دانش محسوب میشود. دانش مسئله و فرضیه با هم روش تحقیق را هدایت میکنند. ممکن است یک فرضیه به صورت مسئله طرح شود به عنوان مثال فرضیهای چون «تغییرات درجه حرارت به ارتفاع بستگی دارد» ممکن است به صورت سؤال مطرح شود که «آیا تغییرات درجه حرارت به ارتفاعات بستگی دارد؟» همچنین فرضیه ممکن است به صورت منفی ارائه شود یعنی : تغییرات درجه حرارت بستگی به تغییر ارتفاعات ندارد. به فرضیههایی که با چنین عبارتی بیان شوند، فرضیه صفر گویند. و در مسائل خاصی مفید میباشند. فرضیهها برای تأیید در معرض تحلیل آماری واقع میشوند. در این حالت فرضیه صفر مقدمتر است. فرضیه صفر با OH مشخص میشود که مسئولیت اثبات در رد آن است. یک فرضیه پیشنهادی،1H، عبارت از هر فرضیهای است که با فرضیه صفر متفاوت بوده و به طور موازی با آن مطرح میشود. اگر تست آماری فرضیه منتج به رد فرضیه صفر باشد، فرضیه پیشنهادی «مقبول» واقع میشود. مثلاً در مورد فرضیه پیشنهادی، از سال 1980 تاکنون افزایش در آمد سرانه در آمریکا وجود داشته است؛ و اما در مورد فرضیه صفر این گونه مطرح میشود که، از سال 1980 تاکنون هیچ گونه افزایش درآمد در سرانه در آمریکا نبوده است.
پاسخ به فرضیه میبایست با کلماتی چون بله، نه و یا ممکن است، مقدور باشد و به طور رسمی هم باید رد، قبول و یا غیر مردود بودن فرضیه ممکن باشد. تفاوت بین فرضیه و سؤال در «مرتبه» است و نه «نوع». در فرضیه میتوان حدس مطالعه شده و یک ظن آگاهانه یک پیش فرض، یک پیشنهاد، یک گمان و یا تخمین به حساب آید در حالی که در سؤال هیچ گونه آگاهی و اطلاع نهفته نشده است. پژوهشگر هر اندازه حقایق مربوط به مسئله را بهتر درک کند، به همین نسبت آگاهیاش در مورد حوزه تحقیق افزایش مییابد و هر چه حدس محقق آگاهانه و ظنش محتملتر باشد، او در مرحله یافتن راه حل صحیح و نهایتاً جهت دادن تلاشهای تحقیق در مسیر بهره روی موفقتر است. فرضیه همیشه واضح و جدا از مسئله تحقیق مطرح نمیشود وقتی فرضیه نباشد، ردیابی دقیق اهداف تحقیق شاید مشکلتر باشد. در مطالعات جغرافیایی معمولاً دو طریق برای رسیدن به یک فرضیه منطقی وجود دارد. اولی ملاحظه توزیع پدیدههایی است که پژوهشگر قصد توضیح منطقی آنها را داشته و تلاش در یافتن تعاریف منطقی از میان قوانین کنترل کننده آن پدیدهها دارد و دومی بررسی و تراکم آن پدیدهها و مقایسه این توزیع با اطلاعاتی است که مرتبط به نظر میرسند، میباشند؛ لذا در پژوهشهای جغرافیایی، نقطه شروع، توزیع پدیدهها است که یک محقق مایل است آنها را از نظر مکان و علت استقرار، تجزیه و تحلیل نماید. چون الگوی استقرار این پدیدهها متأثری متغیرهای دیگر پدیدهها است، بنابراین این پدیدهها را متغیر وابسته میگویند. روش رسیدن به یک فرضیه منطقی این است که به قوانین مؤثر بر توزیع ناحیهای پدیدههای وابسته توجه داشته باشد. فرضیههای جغرافیایی اغلب به صورت نتیجهای از مقایسه الگوهای توزیع یک متغیر وابسته، و دیگر توزیعهای شناخته شده است که توسط جغرافیدان پیشنهاد میشوند. مثلاً متغیر وابسته را روی نقشه آورده میشود و سپس این نقشه را عیناً با نقشههای دیگر مقایسه، و بر اساس این مقایسه یک حدس منطقی ارائه میگردد که بیانگر هماهنگی بین دو نقشه است. این حدس مورد مطالعه قرار میگیرد تا معلوم شود که آیا حقیقتاً هماهنگی بین آنها وجود دارد؟ و اگر وجود داشته باشد تا چه حدودی؟ این روش تعیین فرضیه، در تحقیقات تب زرد پاناما مورد استفاده قرارگرفته است. نقشههای زیادی از پدیدههای مرتبط با نقشهای که وسعت ناحیه تب زرد را نشان میدهند مقایسه گردیده تا تشابهات آنها را از نظر محل وقوع تب زرد و محل زندگی پشه آنوفل کشف کند. وجود رابطه مفروض پس از آزمایش تائید گردید. بعد از این که پشه ها را از بین بردند، تب زرد هم تحت کنترل در آمد و تکمیل کانال پاناما به این ترتیب میسر گردید.
به نسبت گسترش تحقیقات جغرافیایی، قوانین حاکم بر روابط جغرافیایی بیشتری انتظار میرود. از چنین روابطی است که منابع آینده فرضیهها بدست خواهد آمد. به هر حال در آینده قابل پیش بینی، بسیاری از راه حلهای فرضی از نقشهها، عقاید جمع آوری شده از مطالعات و مشاهدات و منابع مشابه بدست خواهد آمد. آزمون این فرضیهها به وسیله هر اندازه گیری وسعتی که مبین الگوهای مکان واقعی باشد، صورت میگیرند. فرضیههای تست شده و مقبول بعد از این که بارها برای تائید اعتبارشان مورد آزمایش قرار گرفتند، به عنوان قوانین جغرافیا پذیرفته میشوند. پژوهشگران، در واقع برای فرضیههای جدید به این قوانین روی میآورند با تجربه و تأیید هر فرضیه، جغرافیدانان قادر به توضیح و تحلیل الگوهای استقرار یک پدیده خاص و پیش بینی روابط فضایی آن با دیگر پدیدههای هماهنگ ناحیهای خواهند بود. گام بعدی، تحصیل دادههای مربوطه میباشد. گرد آوری دادههای جغرافیایی، روشهای خاصی را نیاز دارد؛ لذا تمام گروههای آموزش جغرافیا یک روش یا بیشتر را برای آموزش این روشها و مهارتهای وابسته ارائه میدهند. به این درس ها غالباً عنوان «تکنیکها» یا «روشها» داده میشود. برای نمونه، روشهای میدانی، روشهای کارتوگرافی و روشهای کمی از این نوع می باشد. روشها، تکنیکها و ابزارها موضوعاتی مربوط به هم هستند که از نظر اهمیت دارای سلسله مراتبی میباشند که عبارتند از:1- روش 2- تکنیک 3- ابزار. اصطلاح روش برای بیان برنامه عام پروژه تحقیق و یا چارچوبی است که تعیین کننده نوع نتیجه مورد نظر یک قانون، یک عرف و یا یک تاریخ می باشد. تکنیک به طرحی از خط مشی که انجام کار را به بهترین وجه ممکن می سازد. مثلاً تکنیک کارتوگرافی است. ابزار وسیلهای است که برای عملیات تکنیک کاملاً تخصصی مورد استفاده قرار می گیرد مانند: عکسهای هوایی، وسایل هواشناسی و... میباشد.
تحقیق علمی، یعنی جمع آوری و پردازش دادههایی که حقایق علمی بر آن مبتنی است این امر از گامهای مرتبط میباشد که عبارتند از:1- جمعآوری اطلاعات 2- ارزیابی اطلاعات 3- تحلیل دادهها 4- پیش بینی مبتنی بر تجزیه و تحلیل. هدف نهایی پژوهش علمی، ساختن تئوری به عنوان اساس درک و پیش بینی است قابل ذکر است که بعضی تحقیقات، خصوصاً آنهایی که طبیعت اکتشافی دارند، پیش بینی نمیکنند، بلکه اطلاعات جدید و دست اولی را که قبلاً ناشناخته بودند را به دست میدهند. تکنیکهای مورد استفاده در مراحل گوناگون تحقیق علمی میتواند به قرار زیر باشند: در مرحله جمع آوری اطلاعات می توان تکنیکهای کتابخانهای، کارتوگرافی و میدانی را نام برد. در مرحله ارزیابی دادهها، ارزیابی مواد انتشاراتی (نوع اطلاعات، تاریخ انتشار منبع، کیفیت و ارتباط آن با موضوع) و ارزیابی مواد کارتوگرافی (پوشش کامل ناحیهای، مقیاس، تاریخ، وقت، ارتباط با موضوع) را میتوان نام برد. در مرحله تحلیل دادهها، از روشهای منطقی (قیاسی و یا استقرایی)، تألیف آماری، تألیف کارتوگرافیک و همبستگی ارتباط و در مرحله پیش بینی، ساختن مدلها، قوانین و مقررات را میتوان نام برد.
تحلیل دادهها
روش تحلیل و پیش بینی یکی از روشهای علمی مورد استفاده میباشد. در مرحله تحلیلی دادهها است که جغرافیدانان فرضیههای فضایی خود را برای قبول و یا رد آنها مورد ارزیابی، مقایسه و آزمون قرار میدهند. اولین گام در تحلیل دادهها شامل سازماندهی، تألیف و مقایسه دستهای از دادهها با دستهای دیگر و ارزیابی آنها است. باید محقق قضاوت کند که تا چه اندازه با موضوع مطالعه خاص وی ارتباط دارد؟ و یا مقدار کل اطلاعات چقدر است؟ و کیفیت آنها چگونه است؟ از آنجایی که جغرافیا علم تحلیل فضایی است لذا وجود نوعی نقشه در کارهای تحقیق بسیار محتمل است. نقشهها را میتوان به برای نشان دادن توزیع فضایی کمیت و کیفیت پدیده به کار برد. نقشه ممکن است تک عارضه ای باشد و یا چند عارضهای. نقشههای نسبیت معمولاً برای مطالعات جغرافیایی حائز اهمیت زیادی میباشند و نیازمند محاسبات پیشاپیش دادهها هستند، زیرا نسبت و یا رابطههای آماری بین دو پدیده و یا بیشتر را نشان میدهند.
بهترین توضیحی که برای اندازه گیری و نمایش دادهها بکار رفته است آمار توصیفی مانند میانگین، میانه، نما، انحراف معیار، خارج قسمت مکانی، واریانس، چارکها و ابزار مشابه میباشد. بعضی از روشهای خاص تحلیل فضایی نیاز به استفاده از پیچیدهترین روشهای آماری جدیداً کشف شده دارند. محقق اگر سه روش اساسی آمار را بداند، میتواند بسیاری از عناصر مقدماتی همراه با تحلیل را و اغلب یافتههای کمی منتشره در مقالات جغرافیایی را مطالعه کند. سه روش جا افتاده آماری در ادبیات جغرافیا عبارتند از : نمودار پراکنش، تحلیل همبستگی و ضریب همبستگی هستند. آخرین مرحله مسئله تحقیقی، استنتاج مبتنی بر تحلیل اطلاعات به دست آمده است. تمام نتایج یا باید کاملاً مستند بر استفاده از دادههای مرتبط و خاص باشند و یا اگر بر عقیده یا قضاوت محقق مبتنی است، باید همان طور بیان شود و منطق و عقل برای چنین عقایدی به طور واضح تشریح شود. پیش بینیها هم از نتایج تحقیقاتی برگرفته است یکی از بهترین روشهای استفاده از پیش بینی برای جغرافیدانان، ساختن مدل واقعی و یا ذهنی از یک شیء و یا موقعیت است.
برگرفته از کتاب" در آمدی بر پژوهش علمی در جغرافیا"
ترجمه دکتر محمد علی مولا زاده انتشارات دانشگاه شهید چمران اهواز
چاپ اول 1377.
برچسب : نویسنده : igeo-nagadehe بازدید : 188